http://wwwmatalebegaleb.ParsiBlog.com | ||
*سر کلاس نشسته بودم معلم بلند شد و گفت میخام درس بدم من هم مدادم و پاکنم رو گذاشتم لای کتاب وکتاب رو بستم بعدش که درس تموم شد کتابم رو باز کردم و دیدم پاکنم هست اما مدادم نیست! اینجا رو بگرد اونجا رو بگرد اما نه خیر نبود که نبود بعد از کلی گشتن یه چیزی رو توی استینم حس کردم نگو این همه وقت تو استینم بوده لامصب!حالا چه جوری از لای کتابم رفته تو استینم خدا داند... *صبح بود و داشتم اماده می شدم که برم مدرسه دم در که رفتم مامانم بهم گفت یه چیز گرم بپوش شاید هوا سرد بشه گفتم مامان بی خیال نگاه کن هوا صافه.. اقا ما رفتیم مدرسه از شانس گندمون هوا ابری شد و بارون گرفت ومن یخ زدم حسابییییییییییی... واسه همینه که میگن ادم باید به حرف مادرش گوش کنه دیگه *سرکلاس بودیم ومن ردیف اول نشسته بودم معلم از سر جاش بلند شد وگفت بچه ها یه دونه مازیک بدین می خام درس بدم یکی از بچه ها از عقب یه ماژیک داد به من که بدم به معلممون من هم ماژیک رو گرفتم و اومدم که بلند شم جامدادیم افتاد و وسایل داخلش کف کلاس پخش شد کتابم هم بعدش از روی میز افتاد اما روی زمین که نیفتاد...کجا افتاد؟؟ منگنه کتابم گیر کرده بود به پشت مانتوی مدرسم و خلاصه یه دم کتابی از جنس ادبیات برای خودم درست کردم بعدش هم که نایستادم که کتابم رو از مانتوم جدا کنم از بس حول شده بودم زود رفتم پیش میز معلم و ماژیک رو بهش دادم اخ که چه حماقتی بود کل بچه های کلاس دم منو دیدنو کلاس رفت رو هوا... یکی نیست بگه اخه چرا همچین اتفاقی باید برای من بیفته حالا این هیچی من نمیدونم این منگنه چه جوری به مانتوم گیر کرده بود؟؟؟ چندسال پیش سر کلاس زیست که نشسته بودیم معلم داشت درباره ی اینکه اگه برای گاوها اهنگ ملایم بذاریم گاو ها بهتر شیر میدن صحبت میکرد یکی از بچه ها پرسید یعنی بیشتر شیر میده...بغل دستیش بهش گفت نه بابا! یعنی اگه مثلا براش ساسی مانکن بذاری خر کیف میشه شیر موز می ده بیرون!!!!!!! ینی غش کردیم از خندها
[ یکشنبه 92/11/20 ] [ 8:12 عصر ] [ sahel ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |